چرا وقایع ناگوار در فضای مجازی تبدیل به طنز میشود/ مصیبت شو!
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۹۸۹۸۴
رپری که با رپ اجتماعی خود هواداران زیادی پیدا کرده است. بازنمایی معنایی این قتل، مانند بیشتر حوادث ناگوار و جدی، این روزها رنگ و بویی طنز به خود گرفته است. پرسش اصلی اما این است که چگونه یک حادثه تلخ، تبدیل به یک سوژه طنز میشود؟ و اینکه آیا ژن ایرانی با طنازی پیوند خورده است؟ گروه فرهنگی جهان نيوز، مهدی مطلق: 10 سال پیش حوادث را تنها میشد از صفحه حوادث روزنامهها و سایتهای خبری دنبال کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کانالهای زیادی وجود دارند که همواره پس از یک رویداد شاهد پیامهای متواتر طنز نسبت به آن واقعه در این کانالها هستیم. حادثهای که در این چند روزه تبدیل به سوژه طنز کانالهای تلگرامی شده است، حادثه مرگ پیرمردی ۶۶ ساله است که یک رپر زیرزمینی، در این پرونده متهم است.
رپری که با رپ اجتماعی خود هواداران زیادی پیدا کرده است. بازنمایی معنایی این قتل، مانند بیشتر حوادث ناگوار و جدی، این روزها رنگ و بویی طنز به خود گرفته است. پرسش اصلی اما این است که چگونه یک حادثه تلخ، تبدیل به یک سوژه طنز میشود؟ و اینکه آیا ژن ایرانی با طنازی پیوند خورده است؟
اساسا پیدا کردن پاسخ دقیق چنین سوالاتی، نیازمند فهم روند کنشهای اجتماعی افراد است، کنشهایی که تا قبل از فراگیر شدن فضای مجازی، در بستر فضای حقیقی جلوه پیدا میکرد. ماهیت فضای مجازی که قرار بود روند زندگی را برای انسان مدرن تسهیل کند، امروز فارغ از راحتتر کردن یا نکردن امور مردم، تبدیل به متن زندگی روزمره مردم ما شده است. سخن گفتن از یک ماجرای تلخ، تنها زمانی میتواند به شیوهای طنز بروز داشته باشد که دیگر آن حادثه برای ما تلخ نباشد، بلکه تبدیل به سوژهای میشود که میتواند چند ماهیت داشته باشد، هم میتواند ماهیتی تلخ داشته باشد و هم میتواند ماهیتی طنز داشته باشد و این قضیه بیشتر از آنکه، به ژن طناز ایرانیها بازگردد، به ماهیت فضای مجازی بازمیگردد که خود برساختهای از دنیای مدرن است.
وقتی از دنیای مدرن صحبت میکنیم، یعنی دقیقا داریم از مفهومی صحبت میکنیم که ماهیتش پذیرش تکثر است. مفهومی که هیچگاه وحدتپذیر نیست و این مهمترین چیزی است که گفتمان مدرن را تا امروز سرپا نگه داشته است. نوع مواجهه جامعه ایران با پدیدههای مدرن، همیشه مانند یک تصادف غیرمنتظره بوده است، تصادفی که ما از رخدادنش آگاهی نداریم و خودمان را برای مواجههاش آماده نکردهایم و وقتی این تصادف رخ میدهد، آنچنان برایمان غیرمنتظره است که فرصت تفکر را از ما سلب میکند.
فضای مجازی و به صورت خاص شبکههای اجتماعی نیز به عنوان پدیدههایی مدرن، آنچنان ناگهانی وارد جامعه ما شد که نتوانستیم درباره نوع مواجهه خود با آن تامل کنیم و موقعی که کاملا درگیرش شدیم، آنگاه به فکر فرو رفتیم و درباره ماهیت و کارکردش تامل کردیم.
البته این تامل نیز به راحتی امکانپذیر نیست، چون زیست ما اکنون مجازی شده و ذهنیت ما به صورت ناخودآگاه از این فضا تاثیر پذیرفته و این یعنی ما نمیتوانیم به آسانی درباره چیزی که در آن غوطهوریم، قضاوت درستی داشته باشیم. خواسته یا ناخواسته ما درگیر شبکههای اجتماعی شدهایم و با وجود آنکه از مضراتش در وجوه مختلف زندگیمان آگاهی داریم، نمیتوانیم روزی را تصور کنیم که دیگر خبری از تلگرام، اینستاگرام یا توییتر نباشد، همانطور که نمیتوانیم روزی را بدون موبایل و اتومبیل تصور کنیم.
وقتی یک ماهیت متکثر و وحدت ناپذیر به بخشی از زندگی روزمره ما تبدیل میشود، ناگزیر باید بپذیریم که حد و مرزهای اخلاقی، عرفی، سیاسی، مذهبی و... اعتبار خودشان را از دست میدهند. مثلا ما میدانیم که در ایام محرم، در کانالی که عقاید مذهبی ما به سخره گرفته میشود و شاید حتی مدتی از آن کانال خارج شویم اما مدتی بعد بنا به دلایل همیشگی، به عضویت آن کانال درمیآییم و این یعنی ما این «بیمرزی» را پذیرفتهایم.
بیمرزیای که بدون هیچ عقیده، مکتب یا ایدئولوژیای، به تمام مکاتب و عقاید میتازد و ما جز پذیرش آن چارهای نداشتهایم. ماجرای قتل پیرمرد ۶۶ ساله بیش از آنکه نمودی تلخ داشته باشد، به صورت طنز بازنمایی میشود و این بخشی از حقیقت جامعه ما است، حقیقتی که پذیرش «بیمرزی» برایش تبدیل به یک عادت روزمره شده است، عادتی که روز به روز درون افراد جامعه نهادینهتر میشود و این امر به معنای این است که جامعه روز به روز بیشتر به سمت بحرانهای اخلاقی کشیده میشود. بحرانهایی که مهمترین ویژگیشان، نسبیگرایی است و عاقبت نسبیگرایی، پوچانگاری است.
شاید کلید فهم رخدادهایی شبیه ماجرای بنیتا در همین پوچگرایی باشد که ریشهاش در عدم مرزبندی ما با پدیدههای مدرنی است که روز به روز، سادهتر از قبل آنها را وارد زندگی خود میکنیم. اینکه انگیزه حمید صفت از انجام آن کار چه بوده، برای ما مهم نیست، آنچه مهم است، اینکه بازنمایی این واقعه، حقیقت را ذبح میکند یا به صورت طنز، آن عمل را بیاعتبار میکند یا با واکنشهای احساسی ناشی از سلبریتیزدگی، عمل آن فرد را توجیه میکند و این یعنی رواج بیمرزی پدیدهها و بیاعتبار شدن حقیقت و اخلاق.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۹۸۹۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکمرانی رسانه را جدی بگیریم
به گزارش همشهری آنلاین، محمدصادق کوشکی؛ استاد دانشگاه تهران در روزنامه همشهری نوشت، یکی از مهمترین و جدیترین ارکان حکمرانی در قرن بیستویکم، حکمرانی در عرصه رسانه است. هرچند اهمیت رسانه در ۵۰سال گذشته همواره مطرح بوده، در قرن حاضر حکمرانی در عرصه رسانه به جدیترین نماد آن بدل شده؛ چراکه بر ذهن، دل و جان شهروندان حکومت کرده و عمیقترین نوع حکمرانی است. از اینرو، آن حکومتی در رسیدن و بهحرکتدرآوردن جامعه برای نیل به اهداف موفقتر است که حکمرانیاش بر دل و جان مردم مسلط باشد؛ و حاکمیت رسانهای، ابزار آن بهشمار میرود.
با این مقدمه و با نگاهی به سازوکارهای داخلی، خواهیم دید که حکمرانی از طریق رسانه چندان جدی گرفته نمیشود؛ به تعبیری، رسانه در ایران همچنان بهعنوان امری حاشیهای و در درجه دوم و سوم قرار دارد. این درحالی است که حکمرانی مطلوب در قرن حاضر با بهکارگیری رسانه محقق میشود. به همینخاطر است که فضای مجازی بهعنوان ابزاری در جهت حکمرانی دشمن بر ذهن، جان و زبان شهروندان ماست. اگرچه مردم ما در ایران زندگی میکنند و تابع جمهوری اسلامی هستند، ذهن و روان برخی از آنها تابعی است از حکمرانی دشمنان ایران.
با ادامه این روند، ما در امر حکمرانی با نواقص فاحشی روبهرو شدهایم. عدمدرک این موضوع که رسانه رکن اساسی و مهم حکمرانی است باعث شده نتیجه اقدامات به ثمر نشانده شده مدیران ما و کارهای مثبت آنان، بین مخاطبان به شکل مناسب و درخور، انعکاس پیدا نکند و در ذهن آنان جا نگیرد؛ چراکه حکمرانی مسلط بر ذهن مردم در اختیار دشمنانمان است.
لذا تلاشهای مسئولان و گشایشهای ایجادشده آنان در زندگی مردم دیده و لمس نمیشود؛ بهعبارت دیگر، مردم از امکانات و ثمرات بهعملآمده استفاده میکنند و بهرهمند میشوند اما باز هم ناراضیاند و احساس یأس میکنند. در نتیجه با اینکه زندگی در ایران با توجه به شاخصههای رفاهی مثل سایر نقاط دنیاست و از آنها پایینتر نیست، مردم خود را در شرایطی پستتر از سایر مردم جهان، حتی مردمان کشورهای همسایه میپندارند و جامعهشان را سیاهترین جامعه تلقی میکنند. اگرچه واقعیت اینچنین نیست، در ذهن آنان این وضعیت و تصویر نقش بسته است. این نتیجه تفکری است که همچنان از دهههای گذشته نشأت گرفته و رسانه را امری حاشیهای میداند. علاوهبر این موضوع، بیان مسئولان ما همچنان به سبک و سیاق دهههای قبلی است. رهبر معظم انقلاب چندی پیش تصریح کردند که موضوع اطلاعرسانی دولت ضعیف است. این موضوع تنها محدود به دولت هم نمیشود و سایر عرصههای اجرایی را نیز دربرمیگیرد؛ چراکه هنوز رسانه به شکلی که باید، درک نشده و وقتی سخن از حکمرانی رسانه میشود گمان این است که باید بهوسیله تبلیغات شهری، ساخت یک سد یا تأسیس یک نیروگاه را مخابره کنند.
افزون بر این، هنوز برخی از مسئولان متوجه نشدهاند که نباید اجازه دهند دشمنان از طریق رسانه بر مردم حکومت کنند؛ لذا شاهدیم که هنوز این موضوع قطعی تلقی نشده که نباید بگذارند فضاهایی چون تلگرام و اینستاگرام و در کل فضای مجازی رایج کشور، به شکلی که دشمنان ما میخواهند کنترل شود!
در کشور هنوز بعضی مسئولان مخالف بسترهای مجازی ایرانی هستند و چشم امیدشان به فضای مجازی برآمده از دشمن است.
کنگره آمریکا برنامه تیکتاک را به سلاخخانه برده؛ چراکه بهخوبی موضوع حکمرانی رسانه را درک کرده است اما در جامعه ما شورایعالی فضای مجازی تصویب میکند که اینستاگرام و هر پلتفرم خارجی دیگری میتواند در پوسته ایرانی به فعالیت خود ادامه دهد. تداوم این وضعیت به این معناست که اگر مسئولان ما برترین خدمات را هم به مردم ارائه دهند باز هم مردم احساس یأس و ناامیدی دارند.